(Truman Show)
درباره فیلمساز
پیتر ویر در 21 اوت سال 1944 در ایالت سیدنی (واقع در استرالیا) متولد شد. پس از پایان تحصیلات مدت کوتاهی در بنگاه معاملات ملکی پدرش بهکار پرداخت، و سپس چند سالی در اروپا سکونت گزید، و وقتی دوباره به کشورش بازگشت در تلویزیون استخدام شد، و نخستین فیلمِ کوتاهش را با نامِ آخرین تمرینِ کِنِت ویم ساخت. در این دوره در استرالیا صنعت سینما وجود نداشت، و در نتیجه فیلمسازانی مثل پیتر ویر، بروس برسفورد، راجر دانالدسون و جرج میلر نمیتوانستند هدفِ مشخصی برای خود و آیندة فیلمسازیشان تعیین کنند، یا بهطور حرفهای بهکار در سینما بپردازند.
این سالها مقارن با اوجِ جنگ در ویتنام، و موجِ اعتراضهای ضدجنگ و ضدامریکایی در شهرهای بزرگِ جهان (از جمله سیدنی و ملبورن) بود. این اعتراضها، اوضاع سیاسی و اجتماعی و فرهنگی را بهشدت متحول کرده و تغییر داده بود. بحثهای سیاسی و اجتماعی بهشدت جریان داشت، و زمانی که پیتر ویر فعالیت هنریاش را آغاز کرد، کمتر کسی پیدا میشد که خود را با جریانهای ضدجنگ و ضدامریکا درگیر نکرده باشد.
نقل قول پیتر ویر (با صدای دوبلور آقا):
همان زمان کشور ما با یک دگرگونیِ اقتصادی مواجه شد. این دگرگونی، تغییرات عظیمی در زندگیِ افرادِ عادیِ جامعه بهوجود آورد؛ مثل ایجادِ رستورانها، مغازههای جدید و سالنهای تئاتر، که منجر به شکلگیریِ یک فرهنگ نو در کشور ما شد. سینما هم جایی برای خود باز کرد. مردم با دوربینهای کوچک و بزرگ به ثبت تظاهرات و خشونت پلیس میپرداختند، و فضایِ مناسبی برای تأسیسِ شبکههای تلویزیونی بهوجود آمد.
پیتر ویر جوان بود و بیتجربه، بهکارِ تجارت، که والدینش پیشنهاد کرده بودند، بیاعتنایی نشان داد، و بهراه جدیدی قدم گذاشت، و در تلویزیون استخدام شد، که بزرگترین سازمانِ دولتیِ تهیه و تولید فیلم بود. پس از ساختنِ دوسه فیلمِ کوتاه به «انجمنِ سینماگرانِ دولتی» پیوست، و با علاقه و پشتکار به ساختنِ فیلم ادامه داد.
نقل قول پیتر ویر (با صدای دوبلور آقا):
سینمای استرالیا در این دهه با حرکتِ جدیدی روبهرو شد. ما میخواستیم جزو این حرکت نوین باشیم. دوستانمان را بیشتر در لوسآنجلس ملاقات میکردیم، تا در سیدنی یا ملبورن. نوعی همبستگی و وحدتِ فکری بین ما ایجاد شده بود. بهاین نتیجه رسیده بودیم که کارگردانِ استرالیایی برای پیدا کردنِ بودجه، بهراه انداختنِ تبلیغات و پیدا کردنِ بازیگر بایستی دایماً در حرکت باشد، و اینطرف و آنطرف برود، که بهتر از هر جای دیگری هالیوود بود. با وجود این یادم نمیرود روزی را که با بروس برسفورد، جرج میلر و راجر دانالدسون در هالیوود ناهار میخوردیم هر چهار نفرمان نگرانِ آیندهمان در سینمایِ امریکا بودیم. متأسفانه سینمایِ استرالیا هنوز پایه و اساسِ درستی ندارد، و سرابِ سینمایِ هالیوود هم مشکلساز است. کارگردانهای جوان بایستی بتوانند در مقابل آن مقاومت کنند، و تحت تأثیر آن قرار نگیرند.در این سالها همة علاقهمندانِ سینما در استرالیا تحت تأثیرِ شدید دو جریانِ بزرگ فیلمسازی در جهان بودند: یکی سینمایِ اروپا، بهویژه فرانسه و ایتالیا و کارگردانهای نامآورِ دهة 1970 مثل میکلآنجلو آنتونیونی، آکیرا کوروساوا و لوکینو ویسکونتی، که فیلمهایشان را عمدتاً در جشنوارهها دیده بودند، و دومی سینمایِ امریکا، که از طریق مجموعههای تلویزیونی و فیلمهای قدیمیِ دو دهة 1930 و 1940 با آن آشنا شده بودند
پیتر ویر فیلمسازی است که طبیعت، تأثیر طبیعت بر انسان و انسان بر طبیعت در فیلمهای او جلوة بارز و نظرگیری دارد. ویر در حومة استرالیا بزرگ شده، و اندیشه و دیدگاههایش بر بسترِ صحراهای وسیع، ساحلِ رودخانهها، سطح و اعماقِ آبها و جنگلها شکل گرفته است.
نقل قول پیتر ویر (با صدای دوبلور آقا):
بههمین دلیل به فیلمسازی متأثر از طبیعتِ پیرامونم بدل شدم. بهنظر من، طبیعت یک اثرِ هنریِ فوقالعاده است.
پیتر ویر در نخستین فیلمهایش مثل شاهد ، ساحلِ پشه و انجمن شاعران مرده بهدنبالِ «دنیایی نو» (یا ایجادکردنِ یک آرمانشهرِ روستایی است)، که ذهن و زبانِ بسیاری از هنرمندان را بهخود مشغول ساخته بود. ایجاد کردنِ این دنیا ـ که بینیاز از جوامعِ اطرافِ خود است ـ کارِ غیرممکنی است که ویر کوشیده است در فیلمهایش تناقضها و تعارضهای بیرونیِ آنرا بهنمایش بگذارد.
بهعبارت دیگر، آنچه پیتر ویر در فیلمهایی مثل ساحل پشه، شاهد، پینیک در هنگینگراک و آخرین موج نشان میدهد، نوعی زوالِ رمانتیک در زمانهای بعید و مکانهای دور است. خود او تأکید دارد که در این فیلمها ـ و بهویژه در کارت سبز ـ متأثر از کمدیهای رمانتیک بوده است.
در کمدیهای رمانتیک ـ که اصطلاحی کمابیش مبهم است ـ مضمونِ اصلی، عشق و دوستی و وفاداری است، که به سرانجامی خوش میانجامد؛ اما در فیلمهای ویر جنبههای دیگرِ رمانتیسیسمِ قرنِ هجدهمی نیز مورد توجه قرار گرفته است؛ مثل توجه فزاینده به طبیعت و طبیعیبودن و جنبههای بدوی و شیوة زندگیِ غیرمتمدن؛ توجه دمافزون به منظره و چشمانداز، بهویژه جلوههای وحشی و انتظام نیافتة آن؛ تأکید بر نیاز به همزبانیِ اندیشه و عمل و بیان اندیشه؛ اهمیت یافتنِ فزایندة نبوغِ طبیعی و نیروی خیال؛ گرایش به تجلیل از فرد و نیازهای او؛ و همچنین تأکید بر نیاز به بیانِ شخصیتر و آزادانهتر.
آنچه ویر در انجمن شاعران مرده نشان میدهد فقط تصاویری آرام و سرگرمکننده نیست، بلکه بیانِ مجدد و واضحترِ بیانیة رمانتیسیستها دربارة طغیان و شورش بر ضد جبر و اعمال نفوذ است؛ بهاین معنی که هیچ نیرویی قادر نیست اندیشههای خود را تا ابد بر جامعه اِعمال کند، و قدرتِ تصور و خیالِ آدمها را محدود سازد. موضوعی که پیتر ویر در فیلمش بر آن اصرار میورزد همان رشتهای است که رمانتیسیستها و سوررئالیستها و اعقابِ آنها را بههم متصل میسازد.پیتر ویر در فیلمِ کارت سبز، که دو سال پس از انجمن شاعران مرده ساخت، به مسئلة انسان و فرهنگ میپردازد، و ماجراهای داستانِ خود را بهگونهای روایت میکند تا نشان بدهد که فرهنگ هنگامی ارزشمند خواهد بود که منادیِ پیوند آدمها باشد، و نه جداییِ ایشان. (مکث خیلی کوتاه). کارت سبز داستانِ مردی فرانسوی است که برای آنکه بتواند با دریافت «گرین کارت» در امریکا اقامت کند با زنی نیویورکی ازدواج میکند. نقشِ مرد را ژرار دوپاردیو ایفا میکند، و اندی مکدوِال ایفاگرِ نقشِ زن است.
نگاه پیتر ویر در فیلمهایش به آدمها و جهانِ پیرامون توأمِ با نوعی تلخاندیشی است. او به افرادی میپردازد که خودشان را در محاصره مییابند؛ طوریکه تحملِ هر چیزی برایشان دشوار است. آدمهای ویر در فیلمهایی مثل شاهد، بیباک، نمایشِ ترومن و ارباب و فرمانده: رو بهسویِ دورِ جهان ، از جهان وامیمانند، یا طرد میشوند یا همهچیز و همهکس را ترک میکنند. این واکنشِ دایمیِ شخصیتهای فیلمهای پیتر ویر است. داستانِ آخرین فیلمِ پیتر ویر دربارة یک کاپیتان و پزشکی است که با هم همسفر میشوند تا با عبور از دریاها و اقیانوسها دورترین سمت جهان را ببینند.
فیلمهای پیتر ویر در عین حال طعنهای بر سازشِ انسان با ماشین هستند. در فیلمِ بیباک سقوط هواپیمایی موجب میشود تا عدهای بهکام مرگ کشیده شوند؛ در ساحلِ ماسکیتو مخترعی میانسال بهاین نتیجه میرسد که دیر یا زود امریکا در یک جنگ هستهای نابود خواهد شد. از اینرو بهاتفاقِ همسر و دو پسر و دو دخترش به هندوراس میرود و در آنجا با گلولة یک مّبلغِ مسیحی کشته میشود؛ در شاهد پلیسی میانسال از خشونت همکارانش و رواجِ بیقانونی در دهکدهای ـ که ساکنان آن به رعایت آداب و مسلک خود پایبند و مؤمناند ـ پناه میجوید؛ در نمایشِ ترومن زندگیِ ترومن بربنک از بدو تولد تا سالهای جوانی یک لحظه از چشمِ تیزبین و در عینحال مزاحمِ شبکههای تلویزیونی پوشیده و پنهان نمیماند، تا جاییکه ترومن میکوشد شهر و زادگاه خود را ترک کند، و هویت واقعیِ خود را بازیابد؛ و بالاخر در ارباب و فرمانده: رو بهسویِ دورِ جهان دو مرد (یکی کاپیتان و دیگری پزشک) میکوشند مأوایی در سمت و سویی دور از جا و مکانی که در آن زندگی میکنند ـ در آنسویِ دریاها و اقیانوسها ـ بیابند؛ اما بهتعبیرِ شاعری: بعد از آخرین مرزها بهکجا میتوان رفت، و پرنده بعد از آخرین آسمان بهکجا پرواز میتواند کرد؟
پیتر ویر دربارة بسیاری از فیلمهایش بهندرت سخن گفته است، و وقتی منتقدان و داورانِ فیلمهایش از تأثیر فروید و یونگ بر روی وی و آثارش گفتوگو میکنند تأکید میکند که دانستنِ اینکه هنگامِ ساختنِ یک فیلم چه عناصر و عقایدی روی او تأثیر داشته دشوار است؛ زیرا فیلمسازی که در حال کارِ خلاقانه است تأثیر مستقیمی از هیچکس نمیتواند داشته باشد. با وجود این خود ویر آشکارا گفته است که خاطراتِ یونگ و رؤیاها و اندیشههای وی تأثیرِ قدرتمندی روی او گذاشته، و اغلب خود را ناگزیر به مراجعه به آنها میداند. معنی این است که همة خواندهها و دانستههایش، مسلماً، در ضمیرِ ناهوشیار او ثبت و ضبط است.نقل قول پیتر ویر (با صدای دوبلور آقا):
بخشهای بسیاری از یک فیلم شهودی است. بنابراین اگر یک صحنه از یک فیلم بهکرات مورد تحلیل و ارزیابی قرار گیرد از ابعاد خلاقانة خود تهی میشود. من برای مصاحبه دربارة اینکه دلایل اتخاذ یک تصمیمِ معین در یک زمینة خاص چه بوده، احتیاط میکنم؛ زیرا آدم ناچار میشود برای کارهایی که انجام داده دلایل معقولانهای ارایه بدهد؛ آنهم برای تشریح روشنفکرانة مراحلی که اعلب سازوکاری شهودی داشتهاند. بههمین دلیل در موقع مصاحبه احساسِ راحتی و رضایت نمیکنم؛ چون گاهی خودم هم نمیخواهم بدانم چرا در یک صحنة بهخصوص تصمیم ویژهای را گرفته و عملی کردهام. تقریباً این ترس وجود دارد که اگر انسان عمیقاً بداند از چه طریقی به انتخابهایش دست یافته، دیگر از آن پس ممکن است همهچیز را بهصورت خودآگاه دنبال کند؛ در حالیکه بسیاری از ایدههایی که سرشار از معانیِ ویژه هستند، وقتی که در قالبِ واژهها و جملهها بهکار میروند مبتذل و پیشپا افتاده جلوه خواهند کرد. جدا از این مسئله من نمیخواهم خودم را تکرار کنم؛ چرا که در اینصورت احساس خستگی میکنم. میخواهم با ذهنِ باز به سراغِ ایدههای تازه بروم تا روشهای جدیدی برای دیدنِ پدیدهها بیابم.
***************************************************************************************
تحلیل فیلم تولید و ساخت فیلمِ نمایشِ ترومن - 60 میلیون دلار هزینه در بر داشت، و در هفتة اول نمایش - 31 میلیون دلار فروش کرد. در روزهای اول نمایش، «پارامونت پیکچرز» و اسکات رودین (تهیهکنندة فیلم) و آندرو نیکول (فیلمنامهنویس) از سوی یک نویسندة نیویورکی، که ادعا میکرد فیلم براساس ایدههای او ساخته و پرداخته شده، شکایت شدند. نویسندة شاکی مدعی بود که در سال - 1992 فیلمنامهای بهنامِ زندگیِ فرانکی را به پارامونت تحویل داده، که توسط مدیران و مسئولان مربوطه رد شده بود؛ اما پارامونت با ارایة سندی ثابت کرد که آندرو نیکول فیلمنامهاش را با نامِ مالکوم شو، یک سال پیشتر، در سال - 1991 در پارامونت ثبت کرده بوده است، و بدین وسیله ادعاهای شاکی را بیاساس دانستند. مسئولانِ کمپانی، فیلمنامه را برای اظهار نظر به کارگردانِ مهاجرِ استرالیایی (پیتر ویر) ارایه دادند، که فیلمهای موفقی در کارنامة فیلمسازیاش در هالیوود داشت. ############################################################## |
||
|
||