نگاه واقع گرایانه به فلسفه رسانه
دو سنت فلسفی بر فضای فلسفه به طور عام و فلسفه علم به طور خاص حاکم است که یکی متعلق به «فلسفه قاره ای» و دیگری مربوط به «فلسفه تحلیلی» است. فلسفه قاره ای بر سنت خاصی تأکید دارد که فلسفه را با اساس هستی و «چیستی هستی» درگیر می کند و فلسفه را متکفل سؤال های بزرگ حوزه علم می داند. در این نگاه، فلسفه در اوج فضای فهم قرار می گیرد و با یک افق بلندی به همه هستی می نگرد. فلسفه قاره ای مربوط می شود به فلسفه اروپایی و بیشتر در حوزه فلسفه آلمان تجلی پیدا می کند. فلسفه قاره ای این گذاره کلی را که «علم گرا ها» بر آن تأکید می کردند که هیچ یافته ای علمی نیست مگر با روش علم تجربی به بدست آید، مورد سؤال قرار دادند و به نوعی بر وابسته بودن همه علوم حتی علوم تجربی بر گذاره های فلسفی و معرفتی تأکید داشتند. فلسفه تحلیلی نوعی سنت شکنی در حوزه فلسفه به طور عام و فلسفه علم بطور خاص محسوب می شود. فلسفه تحلیلی نوعی فلسفه زمینی شده محسوب می شود و فلسفه را از زبان و منطق عام به زبان و منطق خاص می کشاند. فلسفه تحلیلی در بستر پراگماتیسم آنگلوساکسون شکل گرفته و متأثر از منطق پوزیتیویسم می باشد.
اگر نگاه فلسفی را به معنای «افق نگاه» به گذشته، حال و آینده و یا نگاه کلان به پدیده ها و مقوله ها که منجر به درک زبان و منطق عمل بگیریم، فلسفه رسانه در سنت فلسفه تحلیلی، یک نوع نگاه دو لایه ای به واقعیت های رسانه ای محسوب می شود. فلسفه رسانه از این منظر در یک لایه، یک نوع درگیر شدن با عرصه تولید رسانه ای است و در لایه دیگر یک نوع زبان شناسی و دریافت قاعده و منطق عمل است. در لایه اول با زمینی کردن فلسفه و در لایه دوم با درک «متافور ها»، «معناشناسی»، «تصویر شناسی»، «زیباشناسی» و «اخلاق رسانه ای» مواجه هستیم.
فلسفه رسانه در منطق فلسفه تحلیلی یک نوع سهل ممتنع است. در اینجا فلسفه خود را به «زبان بچه ها» نزدیک می کند. زبان بچه و نگاه بچه نزدیک ترین نگاه و قوی ترین درک به «درک واقعیت» است. در این نگاه فلسفه رسانه، یک دانش یا معرفت مربوط به «درک واقعیت تولید شده» در عرصه رسانه ای محسوب می شود. با توجه به عرصه گسترده حضور عوامل رسانه ای که عرصه «غیر واقعیت» یا به تعبیر فلسفه رسانه میدیا تریکس را می سازند و همچنین با توجه به عرصه گسترده صنعت بازنمایی، جایگاه فلسفه رسانه و تصویر شناسی اهمیت مضاعفی پیدا می کند. فلسفه رسانه تلاشی است برای تبدیل کردن «تصویر» به «مفهوم» تا درک تفصیلی و تحلیلی را پیرامون واقعیت های رسانه ای تولید کند.
باید توجه داشت که فلسفه به همان مقدار که می تواند ما را به عرصه واقعیت رسانه ای نزدیک کند، قدرت پرتاب و دور کردن از واقعیت و ساخت واقعیت های صرفاً فلسفی که نوعی «کوری نسبت به واقعیت های رسانه ای» است را نیز می تواند تولید کند، دارد. فلسفه رسانه در اوج درک خود یعنی «ارتباط کامل با واقعیت» و نشستن در پهنه گسترده معنا یا معانی رسانه ای است.
دکتر سعید رضا عاملی( دانشیار گروه ارتباطات دانشگاه تهران)